۱۳۹۵ مهر ۱۴, چهارشنبه

 فیس بوک متن هایی را از سال های گذشته یاداوری می کند که خودم هم از یاد برده ام.
گرچه وبلاگ، زودتر از فیس بوک در مسیر انقراض افتاده است، اما متن ها را به اینجا منتقل می کنم که آرشیوی برای خودم داشته باشم.
این متن در چنین روزی، دو سال پیش نوشته شده است.
سیزدهم مهرماه 1393:

دوست ات داشتن، هم منطق است و هم بی منطقی، هم سرنوشت است و هم به اراده و اصلا عینِ بی ارادگی است، ناگزیر است، مسلم است، و مبهم است، ...
در کمالِ ناامیدی دوست ات داشتن، تنها چیزی است که اصالت دارد، چرا که بیهوده است، و رو به سوی هیچ سرزمین امنی ندارد، به خود بسنده است، بی آنکه تو باشی.
دوست ات داشتن، گل پژمرده ی من است، نه آفتاب رمق اش را بیشتر می کند، و نه آب ریشه هایش را می پوساند، رو به مرگ دارد اما همچنان زنده است و به زنده بودن چنگ می زند، نه می خشکد، و نه از نو می شکفد، و نه هرگز بارور خواهد شد...


بعدالتحریر: والتر بنیامین جلمه ای دارد که می گوید تنها راه شناخت یک نفر، دوست داشتن او بدون هیچ امیدی است. 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر