۱۳۹۲ مرداد ۶, یکشنبه

سوگواری 2

تو سوگواری آن ستاره ای در تبعید
.
که تصویرش را
.
ماهیِ بلندِ بی اعتنایی
.
در دریا بلعید
.
تصویری که سال ها سال نوری
.
پس از مرگ ستاره
.
کهکشان ها  را به هوای غوطه در آب ها
.
در نوردیده بود.


تیر 92

پی نوشتِ الان: توجه کردید تازگی چه علاقه ای به واژه ی سوگواری پیدا کردم؟ خودم الان توجه کردم

۱۳۹۲ تیر ۲۲, شنبه

در سوگواری باسن های پهن شده


پیش گفتار: از حدود چند هفته قبل از انتخابات، نمی تونستم وارد وب لاگم بشم و هذیان هام باد کرده بود همین جوری تا کنون
که دوباره یادم افتاد باید چراغ اینجا رو زنده نگه دارم.
...............................................................
به طرز رقت انگیزی، تمام فعالیت های جدی و غیر جدی من ختم به لپ تاپم می شوند! فیس بوک که سر جای خود، کتاب خواندن(پی دی اف)، موسیقی گوش دادن (طی 4 سال، یک ام پی تری و یک ام پی 4 بسیار عالی داشتم که دزدیده شد، یه ام پی فور هم بعدش بهم رسید که یک سال بیشتر کار نکرد)، فیلم دیدن، کار کردن( یا ورد، یا اتو کد، یا سرچ، یا ای میل) البته سر کار هم که می رم پای کامپیوتر باید بشینم باز، حرف زدن با دوستان، چه دیداری و چه نوشتاری. زبان خارجه آموزی (با رزوتا استون، یا مرور جزوه های شنیداری ضبط شده سر کلاس فن ترجمبه، یا اصلا خود جزوش که پی دی اف است! ) ، اخبار خواندن و روزنامه خوانیمون هم که پای اینترنت است. یعنی مثلا بعد از یک ساعت فیس بوک بازی می گم بسته دیگه بلند شم برم به یکی از کارای مهم ام برسم، یا یه کار دیگه کنم، یه دور توی اتاق می چرخم، هر فعالیتی که انتخاب می کنم، دوباره باید پای لپ تاپ بشینم! احتمالا بیهوده نیست که باسنمان پهن شده و پهن تر می‌شه از تکرر و تداوم نشستن روی صندلی!  باسن شماها پهن نشده؟ تازه انگشتان و مچ دست راستم هم مدتیه متوجه شدم که در تمامی مواقع، یه حس عجیبی توش جریان داره که گویا حس پیشادرد باید باشه. تازگیا دارم تمرین می کنم بعضی وقتا با دست چپ موس رو استفاده کنم.
فکر کنم بشریت به زودی برای حل این معضلات، دستگاه های جدیدی اختراع خواهد کرد که به اندازه ی لپ تاپ و موس و کی برد فراگیر باشن. یه روزی می رسه که بشریت برای ما به خاطر این معضلات دلسوزی خواهد کرد و خواهد گفت: آخی! اولای قرن بیست و یکم بنده خداها همش نشسته بودن پشت لپ تاپ و با یه وسیله ای ... اسمش چیه؟ کی بُرد گویا، کی بُرد؟ کی آورد!؟ (صدای خنده ی حضار)  همه چی رو می نوشتن. چه اراده ای داشتن که حوصله می کردن طرز استفادش رو یاد بگیرن!
بعد احتمالا در همون زمان، از اینکه بشریت در این برهه از زمان این قدر از جهانی شدن اطلاعات و فراگیر شدن اینترنت و فلان و بیسار هیجان زده بوده هم کلی خنده اشون می گیره. مثل احساسی که ما نسبت به زمان فراگیر شدن ماشین داریم. یا حتی احساسی که به جو گیر شدن ملت در دوران صنعتی شدن (قرن 18) داریم. البته باید بگم من اون دوران رو خیلی دوست دارم و اون مدلی که ملت به طرز افراطی و جو گیرانه‌ای به مدت یک قرن یا بیشتر زده بودن تو کار اختراع اسباب و وسایل مکانیکی از هر رقم که بگی رو خیلی بیشتر از جو الان می پسندم.