۱۳۹۳ اردیبهشت ۲۴, چهارشنبه

نفرت میانه حالی


ما میانه حالانیم
ما در خود ماندگان
ما درماندگان
.
سوم شخص نفرت
گلاگل ترسِ شکفتن
لجنزارِ شب،
شباشب تاریکی،
آهو آهو دلهره.
گربه ها به سربازی رفتند.
.
بگو بی‌نوبت چنگ بزنند بر تاریخ،
آن وهم،
آن وحشی،
آن حالِ محال.
.
شکست پا دارد.
راه می‌رود.
.
من انگار باریک‌ترم،
که صبرِ زرد
از بارهای زمستانی می‌تراود
انگار باغ‌ترم تا
آفت‌های دلمرده
خون به پرتقال‌ها پس بدهند.
خاک،
ریشه‌ها در چنگ
چه ریشه‌ها در چنگ
.
هرز که پای علف‌ها می‌نوشت
باد.
تن می‌زند درخت
من روی صدایت می‌نویسم
بی‌ امان شو
که ثانیه و ساعت و سال
همه آخرند.
لاله.  بهمن 92

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر