۱۳۹۱ بهمن ۲۷, جمعه

پوستی دارم (مستهجن بودگی)

چند روزه دارم به این موضوع فکر می کنم که بدن من چقدر موضوع مستهجنی است برای عیان شدن که از خانه تا خیابان، همه جا باید از پدیدار شدن کوچکترین جلوه ای ازش، در هراس و ترس و عذاب وجدان باشم.
جلوی بابا نباید شلوار تنگ بپوشم. جلوی فامیل قواعد بسیار مشخصی برای لباس پوشیدن وجود دارد. مرتب عذاب وجدان که نکند کمی از گردنم معلوم باشد یا وقتی خم می شوم، از توی یقه ام معلوم شود که دو تا سینه دارم! گاهی با خودم فکر می کنم مگر بقیه نمی دانند که دارم؟ پس چی را دقیقا باید قایم کنم؟ 
برجستگی باسنم نباید معلوم شود. خب برجسته است، انگار که نارنجک آماده ی انفجاری را پشتم حمل می کنم و باید مواظب باشم کسی نفهمد که چه جرمی مرتکب شده ام!
توی خیابان هم که جای خود دارد.از زیر روسری پشت گردنم اگر معلوم شود،.... آستین های مانتو ام را اگر بالا بزنم، ... شلوارم اگر کمی کوتاه باشد و موقع نشستن مچ پایم معلوم شود... انگار که نباید کسی بفهمد که من پوستی دارم.
نباید کسی بفهمد که من بدنی دارم.
بدنی دارم، که از خودم هم باید پنهان کنم که خواهشی دارد. 
اوه! من یک بشکه ی باروت با خودم حمل می کنم که باید انکارش کنم! 

 دارم سعی می کنم کمی پیشرفت کنم و بدون عذاب وجدان جوراب شلواری بپوشم. حتی اگر موقع نشستن مانتو ام بالا رفته باشد و ران جوراب شلواری پوشیده ام معلوم باشد. 

عکس از صبا زواره ای


http://www.sabazavarei.com/
عکس از صبا زواره ای

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر