درد می کشم
دردی زنانه
تنم در سوگِ از دست دادنِ نطفهای میگرید،
که بسته نشد.
خون میگرید.
سرخ میگرید.
در سوگ از دست دادنِ فرزندی،
که نطفهاش را در من نبستی.
جانم از تن میرود،
خون میرود.
سرخ میرود
پدر طبیعت
با شلاقش بر تنم میکوبد.
و یادم میآورد به سنگدلی:
هان! میدانم که زنم.
خوب میدانم.
و بر این هدیه تاوان میدهم.
خون میدهم.
سرخ می دهم.
چرا که کودکانی که در دامنم به امانت گذاشته بود
را
به زندگی مهمان نکردم.
9 اردی
بهشت91
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر