آرام
بی صدا
رقص کنان
مرگ باید بر شیروانیهای زنده به گور
رگهای روستا تا چشم سفید
چشم ها سفید
به نگاهی که از پنجره
تنها سفید، سفید، تا ابد سفید
سقف ایستاده است
قلبی می خشکد و از شاخه می افتد
شیروانی های غرق
ستون ها مردد
مرداب منجمد
پای پله های ایوان
نگاهی جا مانده روی دیوار
خانه و آدم کمر راست می کنند
تن برف بر نگرانی مبهوت دیوار
نه.
مکعب های خالیِ زنده
حفرههایی زیر برف نفس میکشند
مرگ سفید،
تن سنگیناش را پراکنده است
رقص کنان
بیصدا
آرام.
لاله، بهمن 92
.
بهمن ماه 92، سه متر برف در روستای آبکنار بارید و خانه ها در برف مدفون شدند، و آدم ها در خانه ها.