از درزهای
تنم
پیری میوزد
و شمعها
خاموش میشوند
خورد-سال یا
سال-خورده
جوندگان بر
عمق هستی ایستادهاند
سالها
خورده میشوند
ریشههای
درخت چنگ بر خاک میزنند
تا نپاشد
استخوانهای خرد شده از
هجوم
ناپیدای بذرهای پراکنده در باد
...
باد،
راهی از میان درزهای پنجره مییابد
...
دلم
با سرگردانی بذرهای درختان
در هوا پراکنده است.
بذرهایش بر کلاله ی گلی نمی نشیند
شاید اما موی دماغ کسی شود
صدا عطسه ی بذرها
عذر تقصیر بی حاصلی شان است
که گم می شود
در بی هیاهوییِ جفت گیری سنگ با سنگ
در هوا پراکنده است.
بذرهایش بر کلاله ی گلی نمی نشیند
شاید اما موی دماغ کسی شود
صدا عطسه ی بذرها
عذر تقصیر بی حاصلی شان است
که گم می شود
در بی هیاهوییِ جفت گیری سنگ با سنگ
اردی بهشت 92
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر